جدول جو
جدول جو

معنی زحمت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

زحمت دادن
باعث زحمت شدن، رنج و آزار دادن، اذیت کردن
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
فرهنگ فارسی عمید
زحمت دادن
(چُ پُ کَ / کِ دَ)
با یکدیگر انبوهی کردن. مزاحمت. (از دهار ذیل: مزاحمت). ازدحام کردن. فشردن یکدیگر بعلت تنگی جا. زحام. زحام کردن. زحمت کردن: تداکؤ، زحمت دادن. (منتهی الارب). مداکاه، زحمت دادن. (منتهی الارب).
- زحمت دادن کسی را، با او در افتادن. با او کشاکش کردن، اسباب زحمت او شدن. جحاش، جحاف، مجاحشه، مجاحفه، زحمت دادن کسی را. (از منتهی الارب). جحاش. زحام و دفع است دیگری را. (از قطر المحیط). جحاف. آن است که مزاحمت دیگری کنند. نزدیک او شوند و خود را باو بچسبانند. (ازقطر المحیط: جحف).
، تصدیع دادن. (ناظم الاطباء). تصدیع. مصدع شدن. مزاحمت. تشویش کردن. ناراحت ساختن:
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است.
سعدی.
گفت خاموش از این سخن زنهار
بیش زحمت مده، صداع گذار.
سعدی.
گفتند غرض از این چیست، گفت تا چون منکر و نکیر بیایند پندارند که مردۀ کهنه ام زحمت من ندهند. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 171) ، آزردن. آزار دادن. ستم کردن. اذیت کردن. جفا کردن، ضرر رسانیدن. (ناظم الاطباء) ، رنجور ساختن. بیمار کردن. به بیماری و رنج دچار ساختن. ناراحت کردن. آزردن: کظّه، کظّ، زحمت دادن امتلاء شکم، کسی را. (منتهی الارب) ، (در تداول عامه) کنایتیست، مزاح یا طنزآمیز از: شوی زنی بودن، داماد خانواده ای شدن، یا با زنی هم بستر شدن. گویند فلان، دختر فلان یا خواهر فلان را زحمت میدهد، کنایت از این که شوی آن زنست.
- زحمت دادن بخود، زحمت خود دادن، (در تداول عامه) رنج فراوان تحمل کردن. زحمت کشیدن. کار دشوار و پر زحمت بر خود هموار کردن: پس چرا چندین زحمت خود میدهی. (گلستان سعدی). چرا بخودت زحمت میدهی. (سایه روشن صادق هدایت ص 19)
لغت نامه دهخدا
زحمت دادن
رنج دادن رنجه کردن موجب زحمت و تصدیع شدن اسباب زحمت گشتن، توضیح: غالبا به عنوان تعارف به کار رود، آزار رسانیدن، ضرر رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
زحمت دادن
يزعج
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
زحمت دادن
Ply, Trouble
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زحمت دادن
œuvrer, déranger
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زحمت دادن
พยายาม , รบกวน
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
زحمت دادن
محنت کرنا , تکلیف دینا
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به اردو
زحمت دادن
পরিশ্রম করা , বিপদে ফেলা
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
زحمت دادن
열심히 일하다 , 괴롭히다
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
زحمت دادن
jitihada, kusumbua
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
زحمت دادن
gayret etmek, rahatsız etmek
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
زحمت دادن
頑張る , 困らせる
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
زحمت دادن
להתאמץ , להפריע
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به عبری
زحمت دادن
bekerja keras, mengganggu
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زحمت دادن
मेहनत करना , परेशानी करना
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به هندی
زحمت دادن
ploegen, storen
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
زحمت دادن
trabajar con empeño, molestar
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زحمت دادن
faticare, disturbare
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زحمت دادن
trabalhar, incomodar
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زحمت دادن
辛勤工作 , 麻烦
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به چینی
زحمت دادن
pracować, niepokoić
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
زحمت دادن
трудитися , турбувати
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زحمت دادن
sich abmühen, stören
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
زحمت دادن
трудиться , беспокоить
تصویری از زحمت دادن
تصویر زحمت دادن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ پَ / پُو شُ دَ)
ستم کشیدن. جفا دیدن و مورد جور و ستم قرار گرفتن: بر رعیت ضعیف رحمت کن، تا از دشمن قوی زحمت نبینی. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسمت دادن
تصویر قسمت دادن
بهره دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحمت دیدن
تصویر زحمت دیدن
جفا دیدن، ستم کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینت دادن
تصویر زینت دادن
آرایش دادن و آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعمت دادن
تصویر نعمت دادن
شیدان دادن روزی دادن روزی رساندن بخشیدن مال و وسایل زندگی انعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت دادن
تصویر هزیمت دادن
شکستن دشمن کالاندن شکست وفراردادن
فرهنگ لغت هوشیار
زحمت دادن:) ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگاه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری . (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینت دادن
تصویر زینت دادن
Adorn
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرمت دادن
تصویر فرمت دادن
Format
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرمت دادن
تصویر فرمت دادن
formatar
دیکشنری فارسی به پرتغالی